loading...
هشتاد دانلود,دانلود بازی فوق کم حجم,نرم افزار,موبایل,کلیپ,جک,موسقی و آهنگ,عکس
هشتاد دانلود بازدید : 104 جمعه 30 خرداد 1393 نظرات (0)
ما زودتر از همه به سایت رفاهی دات آی آر سر زدیم و مراحل آن را گذراندیم!
 
کاریکاتور یارانه
 
مرحله اول: شما خجالت نمی کشی اومدی ثبت نام یارانه؟! آخه 45500تومن ارزشی داره که ازش انصراف نمی دی؟! اصلا هیچ می دونی اگه بیخیال یارانه ات بشی، مسئولین می تونن با بخشی از پول حاصل از انصراف از یارانه، باقی مناسبت ها رو هم بهتون پیامکی تبریک بگن؟!
 
خودت بگو! 45500تومن بیشتر ارزش داره یا اینکه بهت با پیامک تبریک بگن؟! حتی شاید اگه تعداد انصرافی ها از یارانه زیاد باشه این بودجه وجود داشته باشه که مسئولین دولتی در سال 94، به جای پیامک، یکی یکی به شهروندها زنگ بزنه و تلفنی سال نو رو تبریک بگه!
 
اگر شما با توجه به موارد گفته شده؛ هنوز هم رویت می شود یارانه بگیری به مرحله دوم برو!
 
مرحله دوم: واقعا که عجب رویی داری شما! مگه ندیدی فتیله ای ها از یارانه شون انصراف دادن؟! مگه زیرنویس های تلویزیون رو نخوندی؟! مگه شکوفایی اقتصادی کشور برات مهم نیست؟! لااقل به حرف زن چینی ارسطو در سریال پایتخت توجه می کردی و وارد این مرحله نمی شدی!
 
حالا که اینطور شد اینقدر این مراحل رو کش می دیم که وسط هاش لنگر یک کشتی بیفته روی کابل اینترنت و نتونی کامل ثبت نام کنی! چیه؟! هنوز از گرفتن یارانه منصرف نشدی؟!
 
مرحله سوم: اصلا ازت توقع نداشتم به مرحله سوم بیای! انگار زبان درخواست و خواهش برای شما کاربرد نداره! از اینجا به بعدش باهات شوخی ندارم! هر چی درآمد داری باید بنویسی!
 
ببین! به من میگن "سایت رفاهی دات آی آر!" من زنت نیستم که بخوای منو بپیچونی و بگی ندارم و حساب بانکی ام  خالیه! آمارت رو اساسی دارم! می خوای بگم الان توی جیب اون کت آبیت که توی چوب لباسی هست چند هزار تومن داری؟! به نقع خودته از گرفتن یارانه انصراف بدی و به مرحله چهارم نری!
 
مرحله چهارم: نه! انگار راستی راستی می خوای یارانه بگیری! یک یارانه ای نشونت بدم که خودت کیف کنی! خب! نگفتی چقدر درآمد داری! ... خب این 700تومن که هیچی! شغل دومت رو بگو ...یعنی چی شغل دوم نداری؟! مگه میشه؟! من سایت رفاهی هستم، بچه که نیستم!!
 
آخه چطور با 700تومن و 3 تا بچه زندگی می کنی؟! یعنی من باور کنم با این درآمد میشه زندگی کرد؟! ... راستی! اگه شغل دوم نداری، چرا شب ها دیر میای خونه؟! پول خورد توی ماشینت چیکار می کنه؟! مسافرکشی می کنی؟! ... کاریت ندارم! راستشو بگو! هنوز هم فرصت برای انصراف از یارانه وجود داره!
 
کاریکاتور یارانه
 
مرحله پنجم: خودت خواستی! فردا نگی چرا اینطور شد! .... ببین! هر چقدر پول توی بانک ها داری رو برامون بنویس. زمین و ماشین هم داری بنویس. طلاهای زنت و سکه هایی که قایم کردی رو هم فراموش نکن.
 
البته ما آمار همه اینها رو داریم، منتها می خوایم امتحانت کنیم ببینیم چقدر انسان راستگویی هستی! اگه راستشو بگی، بعدا به جای یارانه، بهت خدمات می دیم ولی اگه یارانه بگیری به خدمتت می رسیم!
 
مرحله ششم: فکر نمی کردم تا این مرحله بالا بیای! دوربین وبکم رو روشن کن، حالا دوربین رو بگیر طرف یخچال و در یخچالت رو باز کن، می خوام توی یخچالت رو ببینم! ... این چرا خالیه؟! نکنه از قبل می دونستی توی یخچالت رو چک می کنیم به همین دلیل همه گوشت ها و میوه ها رو از توش برداشتی! بهت که گفتم، من رفاهی هستم، سرم کلاه نمیره! به نفع خودته نری مرحله بعدی!
 
مرحله هفتم: باشه! خیالی نیست! وقتی حسابات رو چک کردیم و درآمد واقعی ات رو فهمیدیم و اومدیم شونصد برابر یارانه ای که بهت دادیم رو از حلقومت کشیدیم بیرون، متوجه می شی که نباید از همون اول برای دریافت یارانه ثبت نام می کردی.
 
مرحله آخر: امیدوارم هر چی یارانه گرفتی خرج دوا دکترت بشه! خیلی نامردی که بیخیال دریافت یارانه نشدی. حالا اگه هنوزم تصمیمت عوض نشده، دکمه "تایید" رو بزن تا هم ثبت نامت تکمیل بشه و هم یکم ویروس به رایانه ات منتقل کنم تا لااقل دلم خنک بشه!

هشتاد دانلود بازدید : 76 جمعه 30 خرداد 1393 نظرات (0)

 

داستان, داستان آموزنده, قانون بیمارستان, بیمارستان, داستان قانون بیمارستان

پیرمردی در حالی که کودکی زخمی و خون‌آلود را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: «خواهش می‌کنم به داد این بچه برسید. ماشین بهش زد و فرار کرد.»
پرستار گفت: «این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو قبل از بستری و عمل پرداخت کنید.»


پیرمرد گفت: «اما من پولی ندارم. حتی پدر و مادر این بچه رو هم نمی‌شناسم. خواهش می‌کنم عملش کنید. من پول رو تا شب فراهم می‌کنم و براتون میارم.»


پرستار گفت: «با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.»


اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: «این قانون بیمارستانه، اول پول بعد عمل. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.»


صبح روز بعد همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروز می‌اندیشید.
واقعا پول این‌قدر با ارزشه؟

هشتاد دانلود بازدید : 98 جمعه 30 خرداد 1393 نظرات (0)

 

سرویس جاسوسی گوگل ,پماد ضد خارش ,مطالب خنده دار

 

 

 

 

* تو تلویزیون 2 ساعت در مورد سرویس جاسوسی گوگل صحبت میکنند! آخر برنامه که میخواد پست الکترونیک بده آدرس جیمیل میده!

 

 

* مجری از طرف میپرسه نظرتون راجع کتاب تو اتوبوس چیه؟ میگه خوبه، هوا گرمه تو اتوبوس باهاش خودمو باد میزنم!

 

 

* توی تهران، کل جدول مندلیف رو با یه نفس میکشی تو بدن!

 

 

* رفتم داروخونه میگم پماد ضد خارش میخوام, یارو زیر لب میگه نیگا جوونای این مملکت حال ندارن خودشونو بخارونن!

 

 

* خواستگار اومده بابام میگه نمیدونم هر چی خودت میگی؟منم گفتم نه! میگه تو غلط کردی مگه بحرف توئه!

 

 

* یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته های صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!

 

 

*رفتم نمایندگی به مسئولش میگم فرمون ماشین زیاد صدا میده، چه کار کنم؟ میگه صدای ضبط رو زیاد کن!

 

 

* قیمت نون سنگک با ویندوز 7 ، یکیه!

 

منبع:هشتاد دانلود

هشتاد دانلود بازدید : 89 جمعه 30 خرداد 1393 نظرات (0)

 

چکاپ, نوشته ای زیبا از شاملو, خدای مهربان

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگ هایم را مسدود کرده بود ...
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!


خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم:
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.


امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
رنگین کمانی به ازای هر طوفان،
لبخندی به ازای هر اشک،
دوستی فداکار به ازای هر مشکل
نغمه ای شیرین به ازای هر آه،
و اجابتی نزدیک برای هر دعا.
جمله نهایی :  عیب کار اینجاست
که من '' آنچه هستم '' را  با '' آنچه باید باشم '' اشتباه می کنم، خیال میکنم  آنچه  باید باشم هستم، در حالیکه  آنچه هستم نباید باشم .

هشتاد دانلود بازدید : 133 پنجشنبه 29 خرداد 1393 نظرات (0)

چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی برای امتحانشون رو نداشتند.
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به اینصورت که سر و رو شون رو کثیف کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند. سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یک راست به پیش استاد رفتند.

مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:

که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این ۴ نفر از طرف استاد برگزار بشه …

آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند.

استاد قبل از امتحان با اونها این نکته رو عنوان می کنه که بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس جدا بنشینند و امتحان بدن که آنها هم به خاطر داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول می کنند.

امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:

۱٫ نام و نام خانوادگی؟ ۲ نمره

۲٫ کدام لاستیک پنچر شده بود؟ ۱۸ نمره

الف. لاستیک سمت راست جلو
ب. لاستیک سمت چپ جلو
ج. لاستیک سمت راست عقب

د. لاستیک سمت چپ عقب

هشتاد دانلود بازدید : 127 پنجشنبه 29 خرداد 1393 نظرات (0)

شخصی نزد همسایه‎اش رفت و گفت: 

گوش کن! می ‎خواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو می‎گفت...
همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده‎ای یانه؟ 
- کدام سه صافی؟ 
- اول از میان صافی واقعیت. 
آیا مطمئنی چیزی که تعریف می‎کنی واقعیت دارد؟ 
- نه. من فقط آن را شنیده‎ام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.
- سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده ‎ ای. مسلما چیزی که می‎ خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالی‎ام می شود؟

- دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.
- بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی ‎ کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که می‎ خواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم می خورد؟ 

- نه، به هیچ وجه! 

همسایه گفت: پس اگر این حرف، 

نه واقعیت دارد، 

نه خوشحال کننده است 

و نه مفید، 

آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی...

 

هشتاد دانلود بازدید : 127 پنجشنبه 29 خرداد 1393 نظرات (0)

 


مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...

مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا ...

مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ...

مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر ...

مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره. توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ...

مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت .

مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست ... و منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...

مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت ...

بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم ....

مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...

مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا ...

مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ...

مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر ...

مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره. توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ...

مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت .

مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست ... و منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...

مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت ...

بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم ....

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    از کدام اپراتور همراه استفاده میکنید.
    آمار سایت
  • کل مطالب : 148
  • کل نظرات : 30
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 97
  • باردید دیروز : 20
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 160
  • بازدید ماه : 437
  • بازدید سال : 3,070
  • بازدید کلی : 113,896
  • کدهای اختصاصی

    كد جلوگيري از راست كليك موس

    قالب وبلاگ
    گالری عکس
    دریافت همین آهنگ